خط خطی های زهرا

سلام.من شاعریانویسنده نیستم بلکه حرفهایی که ذهنم رودرگیرکردن روبرروی کاغذمیارم.امیدوارم خط خطی های من یه روزی دوای دردخاطرات من بشن.

به یادی جاران

"پست موقت"

سلام

9سال گذشت، خوب و بد، تلخ و شیرین

یه روز یه نفر که ادعای عاشقیش گوش فلک رو کر کرده بود وتا دو سال پیش هم گاهی از شدت دلتنگی پیامی میداد که خودش رو طلبکار نشون بده و آخرشم دعوا کنه، تحمل نکنه و بگه که هنوز هم عاشقه، بگه رفت ولی عاشقی رو یادش نمیره

پیام داد که گرفتار شدم کمکم کن

 نمی خواستم جواب بدم، وقتی گفت انقدر حالم بده که اگه با کسی حرف نزنم بلایی سر خودم میارم.....

نمیدونم چرا ولی باز هم اعتماد کردم، هرچند می دونستم کارم اشتباهه ولی نمیتونستم بی تفاوت باشم

جواب دادم

گفت چجوری چندسال تحمل کردی؟ چطور تونستی با نبودنم کناربیای؟ یه حرفی زد که تازه فهمیدم چقدر ما آدم های احساسی احمق و ساده ایم

گفت رفتم...حالا عاشق شدم و اون ولم کرده بگو چیکار کنم که برگرده، دارم از نبودنش دیوونه میشم، گفت7سال فکر میکردم عاشق تو بودم ولی با ورود اون آدم به زندگیم تازه معنی عشق رو فهمیدم 

گفت و گفت و گفت.....

درسته که چندساله حسی بهش ندارم، درسته که حتی قیافش رو یادم نمیاد ولی به یاد حسی که داشت  و داشتم که افتادم

تازه فهمیدم چقدر حماقت کردم که جواب دادم، چون فقط داشتم خودم رو عذاب می دادم و بی اعتماد تر میشدم نسبت به آدم ها و مردا

بهش کمک کردم، عشقش برگشت....

گفت به گرد پای عشقم نمیرسی

گفت عشق من پاکه و تو یه هرزه بودی.....

آهنگی که یه زمانی عاشقش بودیم رو برای عشقش گذاشته بود که تحت تاثیر قرارش بده، گفتم به حرمت همه این سالا حداقل اون آهنگ رو پاک کن، گفت نه با همین آهنگ تونستم برش گردونم

کمکش کردم و اون از لحظه های خوششون گفت، منم همه ی لحظه های خوشمون رو یادم میومد....

کل پیام ها و کمک های من توی یه روز خلاصه شد چون نمیتونستم بیشتر از اون خودم رو نابود کنم

به عشقش برگشت....

گفت عاشقشم و یه تار موش رو با صد تا مث تو عوض نمیکنم.....

بعد کلی توهین رفت

میدونم حماقت بود ولی نخواستم یکی مث من بشه

مث من که بعد9 سال هنوز هم نتونستم به هیچ مردی اعتماد کنم و دل بدم

منی که انقدر شکستم که حتی نتونستم ازدواج کنم....

میدونم که گاهی میای و میخونی خواستم بگم مث من احمق نباش، اگه برگشت و گفت عاشق شده جوابش رو نده حتی اگه گفت خودم رو میکشم اعتماد نکن چون تو داری خودت رو میکشی....

 

+ نوشته شده در یک شنبه 22 مرداد 1402برچسب:, ساعت 8:28 توسط زهراامینی |


گذر زندگی

میدونی باباجان زندگی خیلی تلخه، چهل روز از نبودنت گذشته و باور نبودنت سخته، قبول اینکه دیگه نیستی و ندارمت، دیگه کنارم نیستی برام غیرممکنه.

دلم برات خیلی تنگ شده باباجونم، کاش کنارم بودی

همه فکر میکنن سنگدل شدم، بی احساس شدم، بعد از تو واقعااحساس برام بی معنی شده ولی من همه ی سعیم رو میکنم که مراقب مامان و خواهرا باشم، روز دختر باشه ، تولدت باشه و بابات کنارت نباشه...

26 سالت باشه و کلی مسولیت گردنت باشه، راستش میترسم، کاش بیشتر کنارم بودی و بهم کمک میکردی زندگی رو درک میکردم، باباجون یه کم برای این کارا و این راه نابلدم، بیشتر از هرچیزی تظاهر به قوی بودن برام سخته، اینکه جلوی همه انقدر محکم و قوی باشم، گریه نکنم، دلتنگی نکنم، تکیه گاهشون باشم، کارای خونه و بیرون رو انجام بدم، یه شبه بزرگ شدن واسه دختری له باباش خیلی لوسش کرده خیلی سخته، برام دعاکن بابایی

+ نوشته شده در سه شنبه 11 آذر 1399برچسب:, ساعت 11:30 توسط زهراامینی |


قدری زندگی

این روزها عجیب دلم هوای زندگی دارد

یک زندگی بدون دغدغه

بدون ترس

بدون دلهره

باعشق

یک زندگی به معنای زندگی

تمتم وخالص

بدون درد وزخم های پی در پی که هرروز برای هر کسی پیس می آید

شاید امروز

شایدفردا

شاید یک روز را بتوان واقعا زندگی کرد بالذت بدون ترس و مشکلهای متوالی

امیدوارم برای همتون لذت زندگی قابل لمس باشه...

+ نوشته شده در شنبه 20 مرداد 1397برچسب:, ساعت 10:15 توسط زهراامینی |


سخن جانانه

بایک قدم،بایک قلم

شکاف میزندبردلم

این سخنی که فلبداهه بود

تمام روح وجانم را ربود

ساده گذشت ازبرای توزمان

قلب من اما درطوفانی صدساله بود

زهراامینی

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 آذر 1396برچسب:, ساعت 13:6 توسط زهراامینی |


دلم گرفته؛خیلی زیاد؛خیلـــــــــــــــی

خوشبحال بچه ها

تنهاغمشون بادکنک وشکلاتشونه

هــــــــی روزگار

دلم میسوزه ازاین ادما

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1396برچسب:, ساعت 17:42 توسط زهراامینی |


یه خورده خط خطی

گاهی غرورهم چیزاضافه ایست

دنیابدون تو وهموخیالی بیش نیس...

بگومیشودبازهم به من نگاه کنی

یاباهمان نگاه هم من رو صدا کنی...

دلتنگ خنده ام،یک خنده عمیق

وقتی که دست توبادست من یکیست...

+ نوشته شده در جمعه 8 ارديبهشت 1396برچسب:, ساعت 20:14 توسط زهراامینی |


هوای بارونی

دلم چراداغونی

نم نم بارونه

اشک چشمامم خونه

........

دلـــــــــــــــــم بدجورگرفته

+ نوشته شده در شنبه 14 اسفند 1395برچسب:, ساعت 17:51 توسط زهراامینی |


رفتنی بایدبره

 
دستاشوگرفتى اهاى غريبه???
توبوسش کردى عشقت بميره???
واى که چقدرمن,غريبوتنهام
بدون تو,من, اسيرغم هام
.....
رفتنی بایدبره
جلوشونگیر
+ نوشته شده در دو شنبه 20 دی 1395برچسب:, ساعت 20:40 توسط زهراامینی |


وقتی که رفت
صدام نکرد
چشماشوبستو
نگام نکرد
واى که دارم اتيش میگيرم
وقتی که دستاشومن نگيرم
 
+ نوشته شده در یک شنبه 19 دی 1395برچسب:, ساعت 9:16 توسط زهراامینی |


تازگی

دلم چیزای جدیدمیخواد

هوای جدید

زندگی جدید

غذای جدید

اهنگ جدید

ادما..

ولی نه جرات حضورادمای جدیدبامحدودیتهایی امکان داره

 

دیگه عشق نمیخوام

ادم میخوام

کاش ادم پیدابشه که بتونم بهش اعتمادکنم

تکیه کنم

دل بدم

دلم تازگی های تازه میخواد

بدون غم های تکراری

بدون دروغهای پیاپی

اهای ادماپس کجااااایییییییددددد؟؟؟؟

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 دی 1395برچسب:, ساعت 15:20 توسط زهراامینی |


عشق ممنوع

سلام به همه

مدت طولانی نبودم

ممنون ازنظراتتون...

یه نفرگفته عشق دروغه ومن هرزم...

من تازه چندروزه فهمیدم عشق وجود نداره

 

ولی

اهای اقاپسری که انگ هرزگی میزنی

قضاوت لایق خداس نه بنده هاش

 

من تازه فهمیدم دنیاچقدرکثیفه

کاری به ایناندارم

من خدارودارم

دوسش دارم

همین کافیه

شماباعشقای مجازیتون خوش باشید

زهراباخداش خوشه

لزومی نداره واسه اثبات پاکیم به کسی توضیح بدم

اونی که بایدبدونه خودش خوب میدونهلبخند

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 دی 1395برچسب:, ساعت 14:42 توسط زهراامینی |


رفت

رفت به سلامت

بگذار برود هرآنکه قدر ندانست تورا

خدافظ

+ نوشته شده در یک شنبه 10 آبان 1394برچسب:, ساعت 13:18 توسط زهراامینی |


تنهانفسم

برای معناشدنم

چشمهایم گریان است

خنده رازلب دزدیدی

اینجا آخراین جهان است

هر لحظه بایادت می زیستم

تونبودی وبرایت گریستم

گرنباشی کارمن مرگ است وبس

پس بیاجانم که عشقت نفس است برایم.

.

.

.

.

 

تاآخرین نفس رابرایت مینویسم

تادلت راضی شود

زهرایت بی تومیمرد

جان دادن کار هر لحظه میشود

نفسم بودی

و

هستی

گرنباشی

زهرایی وجود ندارد

خیالت راحت

 

+ نوشته شده در سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:, ساعت 10:32 توسط زهراامینی |


مخاطب خاص

سلام
میدونم که میای ومیخونی

برگرد

برگردکه هرشب روباگریه خوابم میبره

روزاروباامیددیدن تو بیدارمیشم

برگرد که اگه نباشی می میرم

دلتنگتم

 

+ نوشته شده در سه شنبه 21 مهر 1394برچسب:, ساعت 10:24 توسط زهراامینی |


عید

سلام به همه

عیدتون مبارک

ببخشیددیرشد

..............................

عشقم عیدتوهم مبارک

انشاالله یه مدت دیگه پیش همیم

+ نوشته شده در سه شنبه 11 فروردين 1394برچسب:, ساعت 12:13 توسط زهراامینی |


برگرد

برای لحظه لحظه ازعمرم که می گذرد گریانم

چراکه هرلحظه را من مدام سرگردانم

یارم به سفررفته ومن برای دیدارش بیقرارم

پس کی میایی ای مهربانم

شهریار وحافظ وسعدی می فهمند

بدترازمرگ است انتظاردیدن یارم

.............................

حس نوشتن ندارم

گاهی فقط دوس دارم با کلمات بازی کنم وخودمو دلمو به این بازی سرگرم کنم

 

+ نوشته شده در دو شنبه 11 اسفند 1393برچسب:, ساعت 11:8 توسط زهراامینی |


یه نظرساده

یه راه ساده واسه اینکه یه لبخندرولبت بیاد

البته این نظرمنه:

چشماتوببندویه لحظه به کسی که خیلی دوسش داری فکرکن وتصویرخندشوتجسم کن بعدچشماتوبازکن

حالاحسی که داری روبگو

 

قربونت بشم چقدرنازیییییییییییییییییییییییییییییی

وااااااااااااااای

من عاشق بچه هستم

خصوصا وقتی میخنده............

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 آبان 1393برچسب:, ساعت 12:56 توسط زهراامینی |


گله نیست فدای مهربونیات /فقط دلم تنگه برات

درتلاطم لحظه ها در هوم افکارقرارم دادی تادرک کنم نبودنت را

اما به چه گناهی ظالمانه مرادرحصار ثانیه هارها کردی

و

بندبندوجودم رابرای نمایش قدرت آهنینت زیرشکنجه زمان نهادی

مراچه به عشق؟؟؟؟؟

من که از طلوع دیگرخورشیدمی هراسم پس چگونه آتش نگاهت راتاب بیاورم؟؟؟

چگونه وجودم رابانبودنت صیقل دهم که بابودنت ویک نگاه مستانه ذوب نکنی وجودخسته ام را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

توبگوکجای این قصه انصاف را میتوان دید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

توبگوکه بی تومن هیچم

پس یا برگردوبمان تاباعطرحضورت نفس بگیرم

و

یابروتابی توبمیرم برای همیشه

 

 

 

امیرانم روحت شاد

آن زمان که قرارمان قربانی نفس بودونفسهایمان فرش راه وصالمان

تونگفتی که بی تابانه شوق پروازداری ورهایی ازنفس

تونگفتی که تنهایی این راه رابرای دیدنت به اباربایدسرکنم

تونگفتی قراراست تنها بمانم

توشوق پروازداشتی ومن درشوق توسوختم

گله نیست فدای مهربونیات فقط دلم تنگه برات

کاش میشدمنم بیام که دیگه این همه دردتموم بشه

کاش.............................

+ نوشته شده در دو شنبه 19 شهريور 1393برچسب:, ساعت 9:40 توسط زهراامینی |


بدشانسی

سلام

خیلی حالم گرفته شده

خیلی خیلی به رشته روانشناسی علاقه دارم ولی بخاطربعضی چیزا مجبورم یه رشته دیگه بخونم

انقدروضع روحیم بده که میخوام بشینم تاصب گریه کنم

 

گریهگریهگریه

 

برام دعاکنید.....فریاد

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:, ساعت 22:24 توسط زهراامینی |


دلتنگم

این روزها

علاقه به تنفرتبدیل شده

خنده به گریه

نفس به آه

خوبی به اشک

حسرت

.....

خدایاخسته ام

دلم گرفته/دلتنگ یادخاطره هاهستم . یادخاطره هایی که چه خوب وچه بد فقط یک خاطره اندنه بیشتر

و

اما

خاکسترخاطره های من هرگز اوراتنهانمی گذارند

حتی در خیال...

دلتنگ کسی هستم که عشقش رادیرفهمیدم

دلتنگ امیری که اسیرش شدمودیر فهمیدم

و

او

دیگربرای روزهای تنهابودنم بین گرگها چیزی به یادگارنگذاشته بود

سرنوشت ....

آه اینبارهم بدنوشت

+ نوشته شده در دو شنبه 20 مرداد 1393برچسب:, ساعت 21:14 توسط زهراامینی |


رمضان

سلام

رمضان ماه نزول برکت برشمامبارک

+ نوشته شده در دو شنبه 9 تير 1393برچسب:, ساعت 6:24 توسط زهراامینی |


تولدم مبارک

سلام به همه ی دوستای گلم

فردایعنی امروز5شنبه تولدمه

تولدم مبارک

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 خرداد 1393برچسب:, ساعت 1:22 توسط زهراامینی |


حقیقت

سلام

ببخشیدبچه هااگه یه کم دیربهتون سرمیزنم

بازم به معرفته من

دیرمیام ولی خوبه که میام

داداش شماپرسیدی جریان عشقه من چیه که بیزارم کرده

جریانی نیس ولی دیگه به دوس داشتنهای الکی

به عشقموعاشقتم های دورغکی

به حرفای عاشقانه آبکی دل نمی بندم

تابه حال هرعشقی رودیدم ازدیگران فهمیدم که عشق یه دروغ بزرگه برای سرگرم کردن خودمون به بازی دادن دیگران

ولی واقعاچراااااااا

آدمایعنی انقدربدن؟؟؟؟؟؟

ماکه رسم وفاداریوعشقودرست یادنگرفتیم چون هرچی دیدیم دروغ ونامردی وخیانت بوده

پس چه جوری بایداین عشق لعنتی رویادبگیریم؟

ا

+ نوشته شده در چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت 13:57 توسط زهراامینی |


کنارم بمون

چشمامومیبندم کنارم بمون

دستاموبگیروبه یادم بمون

 

دلم گرفته ای مهربونم

گلم پژمرده عزیزه جونم

بیاکه بازم برات میخونم

قصه ی عشقوخودم میدونم

بیاکنارم که بیقرارم

جزتووعشقت یاری ندارم

اسیرراهم دل نگرونم

بی تووعشقت چه پریشونم

 

بیاکه عشقت آرامشم داد

صدای نازت نوازشم داد

 

بیاکه آروم بشه خیالم

بی توعزیزم هی بیقرارم

نفس ندارم خرابه حالم

بیاکه باتونفس میگیرم

 

+ نوشته شده در دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت 22:44 توسط زهراامینی |


روزمادروروزپدر

سلام به همه ی دوستای گلم سلام به مادروپدرای آینده

روزتون مبارک

البته اول روزمامانی های خوشگل

بعدشم باباهای مهربون

روزتون مبارک

مادرعزیزم بابای گلک روزاتون مبارک

انشاالله که سایه ی همه ی پدرومادراروسربپه هاشون باشه

+ نوشته شده در چهار شنبه 10 ارديبهشت 1393برچسب:, ساعت 18:1 توسط زهراامینی |


پیراهن یوسف

خوش به حال یعقوب،دلخوشیش بوی پیراهن یوسف بودکه یوسف رابرگرداند

وقتی یوسف من خودش قصدبرگشت ندارد،پیراهنش را چه کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

+ نوشته شده در پنج شنبه 21 فروردين 1393برچسب:, ساعت 13:35 توسط زهراامینی |


حال خراب مراکسی جزچشمهای توندید.بنگرکه چگونه شمع خسته  ی این دل آب میشود

.......

برای چشمهای تو می نویسم .منم آن پیرمیخانه که  درگیر هجرانه

.......

فعلاحس نوشتن ندارم.هههههه

+ نوشته شده در چهار شنبه 13 فروردين 1393برچسب:, ساعت 17:37 توسط زهراامینی |


عیدتون مبارک

سلام به همه ی دوستای گلم

شرمنده میدونم یه مدته غیبم زده.دیربه دیرآپ میکنم.مرسی ازدوستای بامعرفتم که هنوزم کوله بارمارولایق دیدن میدونن.چشم میام به وبلاگتون.این مدت یه کم گرفتارم ببخشید.

عیدتونم مبارک

اگه خدابخوادازتابستون بیشتربهتون سرمیزنم

مراقب خودتون ودلاتون باشید

.....

یاحق

+ نوشته شده در چهار شنبه 10 فروردين 1393برچسب:, ساعت 16:28 توسط زهراامینی |


والنتاین

بازم سلام به همگی پیش پیش والنتاین همگی مبارک میدونم هنوززوده ولی خب اون زمان نمیتونم بیام واسه همین ازالان به همتون تبریک میگم . . . کسی که یه دنیاروبراش میخواستم خیلی وقته شده دنیای یکی دیگه ومن حتی به یادشم نمیفتم بیخیال امیدوارم اگه عاشق شدید عاشق یه آدم بشید . . نه یه شبه آدم ... والنتاینتون مبارک

+ نوشته شده در سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, ساعت 9:18 توسط زهراامینی |


مردیانامرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گاهی که به یادت خاطرات کهنه رازمزمه میکنم یادم می آیدمردبودن انتهای نامردیست درانتهای جاده نامردان مردی هست که نبودش راباهیچ بودنی عوض نخواهم کرد مردکه باشی دنیابرایت دگرگون است وتوبی رحم ترازتمام دنیا خواهی شد یادم دادی که مردهانامردندوقتی که دلداری رادربندخودمی بینند . . . . ومن دربندتوگرفتارشدم وتونامردترازتبری شدی که معشوق درخت بود . . . . سلام به همه مرسی که سرزدید ببخشیدخیلی نمیتونم به نت بیام ولی هروقت که بشه به وبلاگتون سرمیزنم بازم مرسی بابت نظرات قشنگتون میدونم فقط دارم خط خطی میکنم آخه مدتیه دستم به نوشتن نمیره معذرت ازهمگی دوستون دارم زیاد ...... یاحق

+ نوشته شده در سه شنبه 5 دی 1392برچسب:, ساعت 1:4 توسط زهراامینی |


آرامش

همیشه فکرمیکردم که چراانقدرعاشق تنهایی هستم؟حالامی فهمم که دلیل بی قراری های مداومم درجمع چی بود.. چرانمی تونستم بین آدمابخندم.. انگارجنس منوآدمای اطرافم فرق داشت.. وقتی وارد شلوغی جاده ها میشدم آرومتربودم ،ازجمع مدام گریزان بودم وهستم .. بودن دربین آدمهارودوست ندارم. دلم میخوادتنهاباشم حتی گاهی که هوس رفتن به بیرون به سرم میزنه دوست دارم به کوهی یا جایی برم که هیچکسی اونجانباشه... فقط من باشم وخدا....................... روستای مادربزرگموخیلی دوس دارم چون شبااونجاتنهای تنهامیشم ومیتونم به راحتی به آسمون وماه وستاره هاش نگاه کنم بدون اینکه کسی مزاحم خلوتم بشه ازاینکهدیگران خلوتموبشکنن بیزارم دراین دنیای پرازهیاهووشلوغ جایی هست که اونجاخیلی آروم میشم... خیلی خیلی خیلی آروم(قبرستون) بعدامیام درموردش حرف میزنم

+ نوشته شده در سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, ساعت 15:5 توسط زهراامینی |


دلم گرفته خدایا

سلام

خیلی دلم گرفته

حالم اصلاخوب نیست

اطرافم پرازآدمه ولی ولی ولی

هیشکی دردمونمیتونه بفهمه

نداشتن تکیه گاه خیلی خیلی سخته

اینکه تنهایی ولی بقیه بهت تکیه میکنن

انگاریادشون رفته که یه شونه که همیشه تکیه گاه بوده گاهی نیازبه یه تکیه گاهی داره که خودشم بهش تکیه کنه آخه ماآدمیم

خدایافقط توحالمومی فهمی فقط تو

کمکم کن

دارم ازاین زندگی خسته میشم دیگه تحمل ندارم

پس چرامث همیشه دستاموگرم نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

+ نوشته شده در چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:, ساعت 16:26 توسط زهراامینی |


این قلب(این روزاحال کی خوبه؟؟؟؟)

من بااین قلب میسازم

اون دیگه بامن نمیسازه

حال تپیدن نداره

همش درفکرپروازه

...............

بازم سلام به همه دوستای گلم

خیلی دلم براتون تنگ شده بود

خوشبختانه فعلا حالم خوبه البته حال جسمیم

ولی حال روحم

بدجورخرابه

یه تعمیراساسی میخوادولی عجیب نیس

آخه

این روزاحال کی خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوستتون دارم

یاحق

+ نوشته شده در شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, ساعت 11:42 توسط زهراامینی |


سلام به همه دوستای گلم

داداش ارسلان حتمابرات دعامیکنم هرچندلیاقتشوندارم،انشاا..هرچیزی که دوس داری قبول بشی

مهسای عزیزم بازم تولدت روبهت تبریک میگم

دوست عزیزmasihشماهیچ آدرس وبلاگی نوشتیدکه من جوابتون روبدم،لطفاایمیل نزاریدفقط آدرس وبلاگ

داداش حامد،شرمنده نتونستم به وب سایتت بیام ولی قول میدم دراسرع وقت که سیستمم درست بشه براتون کامنت بزارم

بچه هابرام دعاکنیداحتمالایه مدت توبیمارستان بستری بشم وبه اینترنت دسترسی ندارم

دعاکنیدیااینوری بشم یااونوری

همتون روخیلیییییییییییییییییییییییییییییییی دوست دارم

فراموشم نکنید

یاحق

+ نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392برچسب:, ساعت 16:40 توسط زهراامینی |


نامردی یک مرد1

سلام به همه دوستای گلم

میخوام ماجرای یکی ازهمشهری هاموبراتون تعریف کنم که یه سال پیش اتفاق افتادوهرکی باتحلیل خودش تغییرش داد

........

یکی ازدخترای دبیرستانی به اسم هناربه اصراردوستش که تنهاست وخانوادش نمیخوان توخونه تنهابمونه میره خونشون

همیشه وقتی هناریادوستش تنهامیشدن می رفتن پیش هم

قراربودامتحان ریاضی بدن واون روزمیخواست تمرین انجام بدن

هنارکه میخواست بره حموم،دوستش کلی التماسش میکنه که من تنهامومی ترسموبیاخونه ماهمینجاهم میری حموم

اونمروی دوست صمیمیشوزمین نمیندازه ومیره

درزمانی که هنارمیره حمام،دوستش ازخونه بیرون میره که تنقلات بخره که حوصلشون سرنره

درهمین حال برادردوست هنارکه چندتاازدوستاشم همراهش هستن واردخونه میشه ووقتی می بینه که دوست خواهرش تنهاتوی حمام هستش ازموقعیت استفاده میکنه اول خودش وبعدبقیه دوستاش به زورواردحمام میشن وبه اون دختربدبخت تجاوزمی کنن

پسری که در آخرمیره خیلی طول میکشه ولی نمیادبیرون

بعدهمه واردحمام میشن ومی بینن که پسره شاهرگ خودشواون دخترروزده وباخونش روی دیوارنوشته:

نامرداااا   خواهرم بود

دوست هنارم بعدازکلی دیرکردن وقتی برمیگرده به پلیس زنگ میزنه وبرادرش ودوستای برادرش رودستگیرمی کنن امازمانی که دیگه اون دخترفرصتی واسه زندگی براش نمونده

اگه اون پسراول هنارروهم به چشم خواهرخودش می دید....

اگه هوسشوکنترل می کرد...

اگه

اگه

اگه

شایدهناروبرادرش الان زنده بودن...

+ نوشته شده در سه شنبه 15 مرداد 1392برچسب:, ساعت 3:43 توسط زهراامینی |


برای دوستم"کلک دل"

سلااااااام

دوست خوبم"کلک دل" که کامنت گذاشتیدآدرس ننوشتید که جواب روبهتون بگم

ولی

عشق دیگه واسه من معنایی نداره

متاسفانه اتفاقی برای یکی ازدوستانم رخ دادکه اگه بعداوقت بشه اونومیگم

ازاون موقع ازمردابیزارم

چون چیزی جزخودشون نمیشناسن

چون بعضیاشون(دورازجون داداشای نت) حرمت روبی معنی میدونن وخیانت می کنن

انگارکه هیچ زنی،خواهری،مادری

توزندگیشون نبوده

داداشای عزیزم به دل نگیریدولی اکثرمردااینجوری هستن.....

+ نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, ساعت 20:37 توسط زهراامینی |


امشب وفردا

سلام به همه

خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فردا جواب کنکورمیاد

برام دعاکنید

لطفااااااااااااااااا........

خیلی می ترسم امسال باوجودتمام مشکلاتی که برام پیش اومدخیلی زحمت کشدم

راستی

امشب شب قدره

منویادتون نره هاااااااااااااا

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, ساعت 19:3 توسط زهراامینی |


آتش حرف

حرفهایت آتشم زد

من ابراهیم نیستم.

باصدمعجزه هم

گلستان نمیشود

آتشی که

برافروختی در دلم

+ نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:, ساعت 16:51 توسط زهراامینی |


من برگشتم

سلاااااام

خیلییییی دلم براتون تنگ شده بود

ببخشیدیه مدت کارداشتم کلانبودم

امروزبعداز4یا5ماه بهوبم سرزدم وبرگشتممممممم

قول میدم که بیشتربهتون سربزنم

ازدوستای عزیزی که تومدت غیبتم بازهم به وبم سرزدن خیلییییییییییییی ممنونم

خصوصا

مهساجون

داداش واحد

و

رامین جان

بازم سربزنید

نمازوروزه هاتون قبول باشه

واسه این خواهرکوچیکتونم دعاکنید

خیلیییی دوستتون دارم

یاحق

+ نوشته شده در پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, ساعت 5:37 توسط زهراامینی |


والنتاین مبارک

سلاااااااااااااام

والنتاین همگیتون مبارک

ماکه تبریک وکادونداشتیم

ولیییییییییییییییییییییییییییییییی

باهمین دستای خالی ودل کوچیک روز عشق ودوستی روبه همگیتون تبریک میگم

شادباشید وعاشق

دوستتون دارم خییییییییلییییییییییییییییی زیاد

بوس بوس بوس بوس

بوس بوس بوس

بوس بوس

بوس

یاحق

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, ساعت 21:26 توسط زهراامینی |